بسیار سفر باید...
اول چمدونامونو بستیم....
همه چیو برداشتیم.....
و سفر آغاز شد......
یه مسافرتی که از توی ماشین شروع شد.....
تا به دریا رسید....
و اولین ثبت اسمم روی ماسه ها...
وباد خنکی که از سمت دریا میومد...
و از کنار دریا تا بالای کوه ها....
ورسیدیم به یه جایی که خیلی جالب بود...
با یه آقایی آشنا شدم ولی عمو نبودا...
یه جایزه ی خوشمزه.....
و خواب های طلایی......
درآخر هم خداحافظی با دریا....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی